Saturday, February 24, 2007

طنز نوشته​های ف.م. سخن (۲)

در ادامه مروری کوتاه بر طنزهای ف. م. سخن امروز ميخواهيم در باره «انتخاب سوژه» چند خطی را بنويسيم.
يک نقاش هنرمند و يا يک داستان نويس و يا يک فيلمنامه نويس٬ و بالاخره يک طنز نويس ٬ هريک بگونه​ای سعی ميکنند سوژه​ای مناسب را برای کار خود انتخاب کنند. اگرچه يک نقاش چيره دست قادر است نقش و تصوير همه مناظر و اشيا را نقاشی کند ولی او در ميان انبوهی از مناظر بدنبال يک سوزه مناسب ميگردد. همين طور است واسواس يک عکاس هنرمند. او دنبال شکار بهترين تصوير از وقايع است .
يک طنز نويس هم همواره دنبال شکار سوژه است. گاهی جذابيت يک طنز نوشته عمدتا بخاطر انتخاب سوژه و موضوع آن است. بنابر اين در انتخاب سوژه نبايد سهل انگاری کرد و در هر مورد طنز نوشت. (بد نيست در همين جا يک نکته​ای را خارج از موضوع بحث​مان اضافه کنم. طنز نويسی روزنانه کاری است که شيرينی قلم را از بين می​برد. اگر می​بينيد مرحوم گل​آقا هرروز در اطلاعات طنز می​نوشت٬ اولا او يک استثنا بود و ثانيا بسيار کوتاه و مختصر می​نوشت.)

ف. م. سخن از آن دسته نويسندگانی است که در انتخاب سوژه طنز بسيار ماهرانه برخورد ميکند. اگر به طنزهای قديمی ايشان نگاهی اجمالی کنيم بخوبی اين تبحر و خلاقيت را در وجود اين نويسنده می​بينيم.
حالا ممکن است اين سوال مطرح شود که اصولا رمز و راز اين تبحر و خلاقيت چيست؟ چرا يک سوژه بکر به ذهن مثلا ف. م. سخن ميرسد ولی به فکر من نميرسد؟ بعبارت ديگر چه عواملی باعث مشود که در انتخاب يک سوژه خوش سليقه باشيم؟
برای پاسخ به اين پرسشها منتظر نوشته بعدی باشيد.

Wednesday, February 21, 2007

طنز نوشته​های ف. م. سخن:(۱)

ف. م. سخن را برای اولين بار از روی طنز نوشته​ای که در سايت گويا نوشته بود شناختم. ديری نگذشت که مقالات ادبی و اجتماعی وی جايگزين طنز نوشته​هايش گرديد.
آنچه که مورد نظر بحث ماست نقد نوشته​های او نيست بلکه ميخواهيم با مروری بر طنز نوشته​های ايشان٬ نکاتی را در باره نگارش طنز مطرح کنيم.
نکته اولی که از مرور نوشته​های ایشان به ذهن میرسد جایگاه «نقش» نویسنده است. یعنی در طنز نوشته​ها٬ نویسنده چه نقشی را بعهده میگیرد و چه «رلی» را بازی میکند. بعضی از طنز نویسان خود را در نقش و قالب یک آدم بیسواد میبرند و حرفهایشان را از زبان آنها میزنند. گاهی هم در قالب شعرای نامدار و یا حتی امامان معصوم و پیامبران و حتی خدا٬ خود را جا زده و با کنایه و اشاره های ظریف و لطیف به مسائل اجتماعی مورد علاقه می​پردازند. ایفای هر نقش از عهده هرکس برنمی​آید. اینجاست که تفاوت هر طنز در بعهده​گیری نقش نویسنده در آن مشخص میشود.
ناگفته پيداست که این تفاوت در طنز نوشته​های مختلف دليل بر رجحان يا برتری آن نيست بلکه منعکس کننده توانايی نويسنده در خلق آثار اوست. دقيقا مانند توانايی بازيگران تاتر و سينما. يک هنرپيشه کارکشته ممکن است در یک فیلم « نقش اول» فيلم را بازی کند و در فيلم بعدی «نقش منفي». هردو نقش٬ ارزش هنری دارند و هيچکدام بر ديگری از نظر تکنيکی ارجحيت ندارد.

البته این نحوه پردازش طنز سلیقه ایشان است و لازم نیست ما و شما همین شیوه را بخواهیم تقلید کنیم. گاهی بعضی از هنرپیشه​ها فقط نقش منفی را خوب بازی میکنند و برخی فقط نقش مثبت.
هر کدام از ما توانایی خاصی را در خلق یک نوشته سیاسی و اجتماعی را داریم. مهم آنست که اولا توانایی​ خود را بشناسیم و سپس در همان نقش و زمینه​ای که توانایی و استعدادش را داریم قلم بزنیم. بعنوان مثال: ابراهیم نبوی وقتی در قالب و نقش ستاره شهیر شرق میرود و طنز می​نویسد٬ کاری قشنگ و شیرین پدید می​آورد ولی وقتی در قالب و نقش یک روشنفکر طنز می​نویسد٬ نوشته​هایش چنگی به دل نمی​زند.

ف. م. سخن در طنزهایش نقش​های متفاوتی را بعهده گرفته است. اين از نقاط مثبت نوشته​های وی است. اگرچه در ارائه همه اين نقش​ها از يک « تم» مشترک استفاده شده که در آينده بدان اشاره خواهيم کرد.
بعنوان مثال به دو نوشته ايشان که در ذيل به آنها لينک داده شده دقت کنيد. دو طنز در دو نقش متفاوت.
يکی از زبان يک روشنفکر
و ديگری از زبان مقام معظم رهبری!.

Saturday, February 17, 2007

چرا می​خنديم؟

مکانيسم لبخند و يا خنديدن يکی از پيچيده​ترين کنش​های رفتاری انسانهاست. اينکه چه عواملی و در چه شرايطی باعث ايجاد لبخند ميشوند هنوز بصورت دقيق و جامع مشخص نيست اما روانشناسان گمانه​زنی​های متعددی در اين باره کرده​اند که تا حدودی شرايط بروز لبخند را روشن ميکنند.

لبخند امری روانشناختی است و به حالات نفسانی اشخاص مربوط ميشود. به عبارت ديگر هرکس بر حسب ذات و شخصيت خود زودتر يا ديرتر می​خندد( يا اخم ميکند). با اين حال بنظر ميرسد بين لبخند زدن و روابط اجتماعی افراد تاثير متقابلی وجود دارد. پيچيدگی لبخند باعث نمی​شود که ما آنرا يک امر بی قاعده بناميم. لبخند و خنده مثل بقيه پديده​ها از قاعده علت و معلول تبعيت ميکنند. شناخت اين عوامل بوجود آورنده لبخند٬ مهارت طنز نويس را در خلق آثار شيرين و بيادماندنی افزايش ميدهد.

ساختار ذهن و روان آدمی بگونه​ای است که در مقابل اتفاقات٬ شنيده​ها ٬ مناظر و حتی تماس​ّای غير متعارف و معمول واکنش نشان ميدهد که بستگی به نوع و کيفيت و شدت و ضعف تاثير آن٬ در قالب اخم و گريه و يا لبخند و خنده بروز ميکند. مثلا اگر در يک روز برفی که شما بهمراه دوست ​تان در خيابان در حال عبور هستيد٬ ناگهان از بالای پشت بام يکی از ساختمانها که مشغول برف​روبی هستند٬ مقدار زيادی برف روی سر دوست شما ريخته شود٬ حرکات عجيب و غريب دوست شما در اثر سقوط برف بر روی سرش ديدنی است و همين غير متعارف بودن حرکات٬ منظره خنده​داری را در ذهن شما مجسم ميکند و باعث بروز لبخند (و يا اندوه) ميشود.
شگرد طنز نویس ٬ايجاد شوک ذهنی است. تمرين و ممارست تبحر نويسنده را در خلق اينگونه شوکها بالا می​برد. حالا از فردا نرويد پشت بام و روی سر مردم برف بريزيد تا ايجاد شوک کرده باشيد!!
ملاحظه فرموديد که همين جمله اخير٬ يک شوک ذهنی بود که شما انتظار آنرا نداشتيد. محرکهای ذهنی در همه افراد به يک ميزان اثر نميکنند و اصولا هيچ طنز نويسی قادر نيست لبخند را بر لبان همه افراد به يکسان به ارمغان آورد.
باز هم در فرصتی ديگر در اين باره خواهم نوشت.

Thursday, February 01, 2007

طنزهای ناصرخالديان:

ناصر طنز نويس زبردستی است. کم می​نويسد ولی نوشته​هایش خوب و پخته است. خط قرمزها را می​شناسد. محدوديتها و خطرات محيط خود را بخوبی تشخيص ميدهد. طنزش در دریایی از ملاحظات و مصلحتها غوطه ميخورد. بخوبی ميتوان حدس زد که چند بار نوشته​اش را نوشته و پاک کرده تا مبادا بهانه به دست اربابان سانسورچی بيفتد و برايش دردسر درست کنند. موقعيت او با موقعيت امثال ما که در خارج از ايران زندگی ميکنيم و مجبور به رعايت اينگونه ملاحظات امنيتی نيستيم متفاوت است. بنابر اين ارزش​گذاری برروی طنز او متفاوت تر از نوشته​های ماست. بنظر من کار او باارزش​تر است . حيف و صدافسوس که چنين استعدادهايی در محيط بسته و خفقان ايران زمينه رشد ندارند. يک نويسنده بجای اينکه توانش را در خلق و ابتکار و نوآوری و بالابردن کيفيت مطالبش کند٬ بايد همه حواسش به اين باشد که مبادا از نوشته​هايش بوی مخالفت با حريم مقدس حکومت برآيد و نانش را آجر کنند.
بگذريم. ناصر خالديان تبحر خاصی در پرورش طنز موزون دارد. از ميان نوشته هايش٬ طنز زیر را انتخاب کرده​ام که باهم مرور ميکنيم:


 Haditoons.com كاريكاتور: بزرگمهر حسين‌پور

اي وطن تا هر كرانت هسته‌اي
بحث هر پير و جوانت هسته‌اي
هر خبر از اين و آنت هسته‌اي
تخم لق در هر دهانت هسته‌اي
ملت بي آب و نانت هسته‌اي

آن وكيل و آن وزير و آن مدير
راحت و در برجِ عاج و سير سير
از منِ خسته بخواهد: شير گير!
شيرگيرانِ نهانت هسته‌اي
ملت بي آب و نانت هسته‌اي

آن يكي تكنيسين بمب اتم
وان دگر كله فرو كرده به خُم
وين يكي در فكر اعجازست و قم
الغرض تا جمكرانت هسته‌اي
ملت بي آب و نانت هسته‌اي

اين وطن دارد كه درد بي شمار
اقتصاد و اعتياد و زهرمار!
هم تورم هم گراني هم فشار
چون فشار دشمنانت هسته‌اي
ملت بي آب و نانت هسته‌اي

صدهزاران مردم ما در غمند
در فلاكت يا ندار و مستمند
اين زمان هم عالِمانت مي‌رَمَند
قمپز و فخر سرانت هسته‌اي
ملت بي آب و نانت هسته‌اي

«ما همه شيران ولي شير عَلَم»
هسته‌اي‌انديش‌و با اين عقل كم
تا به كي در زير بار جهل خم؟
اي همه تير و كمانت هسته‌اي
ملت بي آب و نانت هسته‌اي

هسته‌اي بي‌اقتدار و بسته‌اي
چون كلنگِ بي‌سر و بي‌‌دسته‌اي
خسته‌اي از روزگاران خسته‌اي
منزوي از هر جهانت هسته‌اي
ملت بي آب و نانت هسته‌اي

با چنين بنياد لق لق در رهيم
فكر خود بر نقش ايوان مي‌دهيم
غافل از ويراني منزلگهيم
پاي لنگان خرانت هسته‌اي
ملت بي آب و نانت هسته‌اي

مدعي! تبعيض با فقر و فساد
اختلاف و تفرقه، كين و عناد
گر كه مردي حل نما عادل‌نماد!
پيشكش باقي به جانت هسته‌اي
ملت بي آب و نانت هسته‌اي

قافيه تنگ آمد و آويختي
آبروي شاعران هم ريختي
اين همه زهر و شكر آميختي
نقطه‌ي لكنت‌‌زبانت هسته‌اي!
ملت بي آب و نانت هسته‌اي